به گزارش شهرآرانیوز، وقتی از افزایش بزهکاری زنان در حاشیه شهرها سخن میگوییم، نباید تنها به آمارها خیره شویم. پشت هر پرونده، داستانی از طرد اجتماعی، فقر، اعتیاد و خشونت پنهان است؛ زنانی که در حاشیه زیستهاند، از حمایتهای اجتماعی بازماندهاند و در نهایت قربانی ساختارهایی شدهاند که راهی جز بزه برایشان نگذاشته است.
در بسیاری از پژوهشهای اجتماعی درباره زنان حاشیهنشین، موضوع «پذیرفتن جرم دیگری» بهویژه همسر، پدیدهای تکرارشونده است. زنانی که برای حفظ خانواده، رهایی همسر یا از سر ناآگاهی، بار جرم دیگری را بر دوش میکشند و خود در بند میافتند. بررسیها نشان میدهد که زمینههای این وضعیت در مجموعهای از عوامل ساختاری، فرهنگی و اقتصادی ریشه دارد.
بخش قابلتوجهی از زنان ساکن مناطق کمبرخوردار از تحصیلات کافی بیبهرهاند یا تنها تا سطوح ابتدایی تحصیل کردهاند. این کمبود آموزشی، در کنار آسیبهایی مانند طلاق عاطفی، سوءاستفاده مالی، اعتیاد همسر و ازدواجهای اجباری، زمینهساز شکلگیری چرخهای از محرومیت و بزه میشود. در چنین شرایطی، زنان نهتنها قربانی خشونت و فقرند، بلکه گاه خود نیز ناخواسته به کنشگر جرم تبدیل میشوند.
بر اساس آمارهای رسمی، بخش عمدهای از زندانیان زن به جرائم مرتبط با مواد مخدر محکوم شدهاند. ازدواج با مردان معتاد، تجربه مصرف در محیط خانوادگی و مشارکت در خردهفروشی مواد ازجمله مسیرهایی است که زنان را به سمت زندان میکشاند. اعتیاد در واقع چهره پنهان طرد اجتماعی است؛ طردی که در طول سالها، زنان را از آموزش، اشتغال و حمایت خانوادگی دور کرده است.
بسیاری از این زنان در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند؛ فضاهایی که در آن بزهکاری، بیثباتی اقتصادی و نبود حمایت اجتماعی دستبهدست هم میدهند تا بازتولید آسیب، تداوم یابد. زنانی که از همسر یا خانواده رانده شدهاند، گاه به تکدیگری، کارتنخوابی یا بزههای کوچک روی میآورند تا حداقل معاش خود را تأمین کنند.
واقعیت این است که زندانیشدن زنان در ایران تنها یک مسئله قضایی نیست؛ مسئلهای اجتماعی و ساختاری است. نبود حمایت مؤثر از زنان معتاد، فقدان برنامههای بازپروری ویژه، ننگ اجتماعی «زندانرفتگی» و نبود فرصتهای شغلی، بازگشت آنان به زندگی سالم را دشوار میکند.
در چنین بستری، اتخاذ سیاستهای «حمایتمحور» بهجای سیاستهای «تنبیهی» ضرورتی انکارناپذیر است. ارائه مشاورههای حقوقی، آموزش مهارتهای شغلی، درمان اعتیاد و حمایت روانی از زنان قربانی، از مهمترین گامهایی است که میتواند این چرخه معیوب را متوقف کند.
درنهایت باید پذیرفت که جرمزایی زنان در حاشیه کلانشهرها، نه حاصل انتخاب آگاهانه بلکه پیامد مستقیم طرد اجتماعی است؛ ساختاری که تا زمانی که اصلاح نشود، بازتولید بزه و قربانیشدن زنان ادامه خواهد داشت.